معنی فارسی pliably
B1به صورت انعطافپذیر و نرمی عمل میکند.
In a pliable manner; flexibly.
- ADVERB
example
معنی(example):
هنرمند با موادی که به راحتی قابل انعطافاند کار میکند تا طرحهای نوآورانه بسازد.
مثال:
The artist works with pliably materials to create innovative designs.
معنی(example):
لاستیک به نرمی کشیده شد بدون اینکه بشکند.
مثال:
The rubber stretched pliably without breaking.
معنی فارسی کلمه pliably
:
به صورت انعطافپذیر و نرمی عمل میکند.