معنی فارسی plumiped
B2دارای پاهای نرم و پرپشتی، به ویژه در مورد برخی پرندگان و جانوران آبی.
Having soft, downy feet; often used in reference to certain birds.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
حیوانات پلومید اغلب در نزدیکی آب یافت میشوند.
مثال:
The plumiped animals are often found near water.
معنی(example):
گونههای پلومید به خوبی به محیط خود سازگار شدهاند.
مثال:
The plumiped species have adapted well to their environment.
معنی فارسی کلمه plumiped
:
دارای پاهای نرم و پرپشتی، به ویژه در مورد برخی پرندگان و جانوران آبی.