معنی فارسی plumpen

B1

به حالت پرپشت شدن یا متورم شدن، به ویژه در مورد اجسام یا مواد

To become plump or swollen, especially in reference to objects or substances.

example
معنی(example):

باران باعث شد خاک پرپشت شود و کار کاشت را ساده‌تر کند.

مثال:

The rain caused the soil to plumpen, making it easier to plant.

معنی(example):

او از کرم برای پرپشت کردن لب‌هایش استفاده کرد.

مثال:

She used cream to plumpen her lips.

معنی فارسی کلمه plumpen

: معنی plumpen به فارسی

به حالت پرپشت شدن یا متورم شدن، به ویژه در مورد اجسام یا مواد