معنی فارسی plumpening
B1پُر شدن، حالتی که در آن چیزی چاق یا گرد میشود.
The process of becoming plumper or fuller.
- NOUN
example
معنی(example):
پُر شدن میوه نشان میدهد که رسیده است.
مثال:
The plumpening of the fruit indicates it is ripe.
معنی(example):
او متوجه پُر شدن کلوچهها شد وقتی که در حال پختن بودند.
مثال:
She noticed the plumpening of the cookies as they baked.
معنی فارسی کلمه plumpening
:
پُر شدن، حالتی که در آن چیزی چاق یا گرد میشود.