معنی فارسی pocking

B1

عمل ناهموار یا سوراخ کردن، معمولاً به سطح‌ یا بافتی اشاره دارد.

The action of making pits or marks on a surface.

example
معنی(example):

ناهموار کردن خاک رس به ایجاد بافت مورد نظر کمک کرد.

مثال:

Pocking the clay helped to create the desired texture.

معنی(example):

او متوجه برجستگی‌های روی میز چوبی قدیمی شد.

مثال:

He noticed pocking on the old wooden table.

معنی فارسی کلمه pocking

: معنی pocking به فارسی

عمل ناهموار یا سوراخ کردن، معمولاً به سطح‌ یا بافتی اشاره دارد.