معنی فارسی pockiness

B1

ناهمواری و دندانه‌دار بودن یک سطح، معمولاً به علائم ناشی از جوش یا مشکلات پوستی اشاره دارد.

The quality of being pockmarked or uneven, often referring to skin or surfaces.

example
معنی(example):

ناهمواری سطح، راه رفتن روی آن را دشوار کرد.

مثال:

The pockiness of the surface made it difficult to walk on.

معنی(example):

صورت او بخاطر بیماری دوران کودکی‌اش کمی ناهموار بود.

مثال:

Her face showed some pockiness from her childhood illness.

معنی فارسی کلمه pockiness

: معنی pockiness به فارسی

ناهمواری و دندانه‌دار بودن یک سطح، معمولاً به علائم ناشی از جوش یا مشکلات پوستی اشاره دارد.