معنی فارسی poignantly
B2به گونهای که احساسی عمیق و تأثیرگذار ایجاد کند.
In a way that evokes a keen sense of sadness or regret.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a poignant manner.
example
معنی(example):
او به طرز احساسی درباره تجربیاتش در جنگ صحبت کرد.
مثال:
She spoke poignantly about her experiences in the war.
معنی(example):
نامهها به طرز احساسی نوشته شده بودند و احساسات واقعی را منعکس میکردند.
مثال:
The letters were poignantly written, reflecting true feelings.
معنی فارسی کلمه poignantly
:
به گونهای که احساسی عمیق و تأثیرگذار ایجاد کند.