معنی فارسی polygarchy

C2

سیستمی از حکمرانی که در آن چندین رهبر به طور همزمان وجود دارند.

A form of governance where multiple individuals share power.

example
معنی(example):

این جامعه توسط یک چندهمسری حکمرانی می‌شد، جایی که چندین رهبر تصمیم می‌گرفتند.

مثال:

The society was governed by a polygarchy, where multiple leaders made decisions.

معنی(example):

در یک چندهمسری، هیچ یک از رهبران سلطه مطلقی ندارند.

مثال:

In a polygarchy, no single ruler holds absolute power.

معنی فارسی کلمه polygarchy

: معنی polygarchy به فارسی

سیستمی از حکمرانی که در آن چندین رهبر به طور همزمان وجود دارند.