معنی فارسی polypragmonic
B1رویکردی که شامل جنبههای متنوع و مختلف است.
An approach that includes varied and diverse aspects.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بحثها چندجانبهگرایانه بودند و دامنه وسیعی از دیدگاهها را شامل میشدند.
مثال:
The debates were polypragmonic, involving a wide range of perspectives.
معنی(example):
رویکرد چندجانبهگرایانه او تضمین کرد که تمام صداها شنیده شوند.
مثال:
Her polypragmonic approach ensured that all voices were heard.
معنی فارسی کلمه polypragmonic
:
رویکردی که شامل جنبههای متنوع و مختلف است.