معنی فارسی polysomy
B1پلیسومی به وضعیتی اطلاق میشود که در آن تعداد زیادی از نسخههای یک ژن وجود دارد.
A condition characterized by having multiple copies of a particular gene.
- NOUN
example
معنی(example):
پلیسومی میتواند تأثیر زیادی بر بیان ژنتیکی بگذارد.
مثال:
Polysomy can impact genetic expression significantly.
معنی(example):
در گیاهان، پلیسومی ممکن است به افزایش تنوع کمک کند.
مثال:
In plants, polysomy may contribute to increased variability.
معنی فارسی کلمه polysomy
:
پلیسومی به وضعیتی اطلاق میشود که در آن تعداد زیادی از نسخههای یک ژن وجود دارد.