معنی فارسی ponderary

B2

پنداری، مرتبط با تفکر و تأمل عمیق.

Pertaining to deep contemplation or thought.

example
معنی(example):

بحث پنداری ساعت‌ها بدون نتیجه‌گیری طول کشید.

مثال:

The ponderary discussion lasted for hours without resolution.

معنی(example):

روش پنداری او در مواجهه با مشکلات معمولاً به راه‌حل‌های منحصر به فردی منجر می‌شد.

مثال:

Her ponderary approach to problems often yielded unique solutions.

معنی فارسی کلمه ponderary

: معنی ponderary به فارسی

پنداری، مرتبط با تفکر و تأمل عمیق.