معنی فارسی possessionless
B1بدون مالکیت، وضعیتی که در آن فرد چیزی برای مالکیت ندارد.
Being without possessions or property.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مفهوم بدون مالکیت میتواند به یک زندگی سادهتر منجر شود.
مثال:
The concept of being possessionless can lead to a simpler life.
معنی(example):
برخی از فلسفهها برای دستیابی به آزادی، بیتملک بودن را ترویج میکنند.
مثال:
Some philosophies advocate for being possessionless to achieve freedom.
معنی فارسی کلمه possessionless
:
بدون مالکیت، وضعیتی که در آن فرد چیزی برای مالکیت ندارد.