معنی فارسی possessionlessness
B1وضعیتی که در آن فرد فاقد possessions است.
The state of being without possessions.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم مالکیت معمولاً با رشد روحانی مرتبط است.
مثال:
Possessionlessness is often linked to spiritual growth.
معنی(example):
انتخاب او برای زندگی بدون مالکیت به او در یافتن آرامش درونی کمک کرد.
مثال:
His choice of possessionlessness helped him find inner peace.
معنی فارسی کلمه possessionlessness
:
وضعیتی که در آن فرد فاقد possessions است.