معنی فارسی praenestine
B1مربوط به یا متعلق به پرائنسین، شهری باستانی در ایتالیا.
Relating to Praeneste, an ancient town in Italy.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سرامیکهای باستانی پرائنسینه بسیار مورد ارزش مجموعهداران قرار میگیرد.
مثال:
The ancient praenestine pottery is highly valued by collectors.
معنی(example):
او در دوره باستانشناسیاش فرهنگ پرائنسینه را مطالعه کرد.
مثال:
He studied praenestine culture during his archaeology course.
معنی فارسی کلمه praenestine
:
مربوط به یا متعلق به پرائنسین، شهری باستانی در ایتالیا.