معنی فارسی prayerless

B1

حالت زندگی که در آن دعا و نیایش وجود ندارد.

Describing a life or state devoid of prayer.

example
معنی(example):

او در یک حالت بی‌دعا زندگی می‌کرد و احساس می‌کرد از باورهایش جدا شده است.

مثال:

He lived in a prayerless state, feeling disconnected from his beliefs.

معنی(example):

یک زندگی بدون دعا می‌تواند به احساس پوچی منجر شود.

مثال:

A prayerless life can lead to feelings of emptiness.

معنی فارسی کلمه prayerless

: معنی prayerless به فارسی

حالت زندگی که در آن دعا و نیایش وجود ندارد.