معنی فارسی preaccustoming
B1آشنا کردن یا عادت دادن به وضعیتی قبل از وقوع آن.
To make someone familiar with something in advance.
- VERB
example
معنی(example):
آنها دانشآموزان را به برنامه درسی جدید آشنا میکنند.
مثال:
They are preaccustoming the students to the new curriculum.
معنی(example):
آشنا کردن کودکان با محیطهای جدید میتواند به تسهیل گذار کمک کند.
مثال:
Preaccustoming children to new environments can help ease transitions.
معنی فارسی کلمه preaccustoming
:
آشنا کردن یا عادت دادن به وضعیتی قبل از وقوع آن.