معنی فارسی preassembly
B1پیشسازش، عملی که در آن اجزا قبل از جمعآوری نهایی آماده و تنظیم میشوند.
The process of assembling parts or components ahead of the final assembly.
- NOUN
example
معنی(example):
پیشسازش وسیله نقلیه در کارخانه انجام شد.
مثال:
The preassembly of the vehicle was done at the factory.
معنی(example):
آنها پیشسازش را برای پروژه جدید برنامهریزی کردند.
مثال:
They scheduled preassembly for the new project.
معنی فارسی کلمه preassembly
:
پیشسازش، عملی که در آن اجزا قبل از جمعآوری نهایی آماده و تنظیم میشوند.