معنی فارسی preboiling
B1عملی که در آن چیزی از قبل جوشانده میشود.
The act of boiling something beforehand.
- VERB
example
معنی(example):
پیش جوشاندن شیر برای این دستور غذا ضروری است.
مثال:
Preboiling the milk is essential for the recipe.
معنی(example):
فرآیند پیش جوشاندن به بهبود طعم کمک میکند.
مثال:
The preboiling process helps to enhance the flavor.
معنی فارسی کلمه preboiling
:
عملی که در آن چیزی از قبل جوشانده میشود.