معنی فارسی precedentless

B1

بدون هیچگونه نمونه یا مورد پیشین.

Without a previous example to guide or inform.

example
معنی(example):

قاضی با وضعیتی بدون سابقه مواجه شد که نیاز به بررسی دقیق داشت.

مثال:

The judge faced a precedentless situation that required careful consideration.

معنی(example):

در یک سناریوی بدون پیشینه، آن‌ها مجبور به اتخاذ یک تصمیم جدید بودند.

مثال:

In a precedentless scenario, they had to make a new decision.

معنی فارسی کلمه precedentless

: معنی precedentless به فارسی

بدون هیچگونه نمونه یا مورد پیشین.