معنی فارسی preciting

B1

عمل پیش‌نویسی یا بیان داستانی قبل از آنکه کاملاً شکل گیرد.

The act of presenting a narrative or idea before it is fully developed.

example
معنی(example):

هنرمند با نقاشی‌هایش داستانی را پیش‌نویسی می‌کند.

مثال:

The artist is preciting a story through her paintings.

معنی(example):

او از پیش‌نویسی رخدادها قبل از وقوع لذت می‌برد.

مثال:

He enjoys preciting events before they happen.

معنی فارسی کلمه preciting

: معنی preciting به فارسی

عمل پیش‌نویسی یا بیان داستانی قبل از آنکه کاملاً شکل گیرد.