معنی فارسی precivilization
B1زمان یا دورهای که قبل از شکلگیری تمدنهای شناختهشده وجود داشته است.
The time or period before recognized civilizations existed.
- NOUN
example
معنی(example):
مطالعه پیشتمدن به ما در درک توسعه انسانی کمک میکند.
مثال:
The study of precivilization helps us understand human development.
معنی(example):
آثار باستانی از پیشتمدن بینشهایی درباره فرهنگهای اولیه انسانی ارائه میدهد.
مثال:
Artifacts from precivilization provide insights into early human cultures.
معنی فارسی کلمه precivilization
:
زمان یا دورهای که قبل از شکلگیری تمدنهای شناختهشده وجود داشته است.