معنی فارسی precognizant

C1

کسی که توانایی دیدن یا حس کردن رویدادهای آینده را دارد.

Having a knowledge of something before it happens.

example
معنی(example):

او احساس پیش‌د Rebecca نس خود را در مورد رویداد آینده داشت.

مثال:

She had a precognizant feeling about the upcoming event.

معنی(example):

بینش‌های پیش‌د Rebecca نس او معمولاً به پیش‌بینی‌های دقیقی منجر می‌شد.

مثال:

His precognizant insights often led to accurate predictions.

معنی فارسی کلمه precognizant

: معنی precognizant به فارسی

کسی که توانایی دیدن یا حس کردن رویدادهای آینده را دارد.