معنی فارسی precoincidence

B1

پیش‌تقارن به رویدادی اشاره دارد که به طور تصادفی یا ناگهانی رخ می‌دهد و می‌تواند خوش‌حالی یا خوش‌شانسی به همراه داشته باشد.

An occurrence that seems coincidental and often brings a positive or lucky outcome.

example
معنی(example):

پیدا کردن یک دلار روی پیاده‌رو یک پیش‌تقارن بود که روزم را روشن کرد.

مثال:

Finding a dollar on the sidewalk was a precoincidence that brightened my day.

معنی(example):

پیش‌تقارن دیدار آن‌ها نشانه‌ای خوش‌شانس برای رابطه‌شان بود.

مثال:

The precoincidence of their meeting was a lucky sign for their relationship.

معنی فارسی کلمه precoincidence

: معنی precoincidence به فارسی

پیش‌تقارن به رویدادی اشاره دارد که به طور تصادفی یا ناگهانی رخ می‌دهد و می‌تواند خوش‌حالی یا خوش‌شانسی به همراه داشته باشد.