معنی فارسی precoincidently

B1

به طور تصادفی، به معنای رخ دادن یک رویداد به شکلی که به نظر می‌رسد کاملاً اتفاقی باشد.

In a manner that suggests an unexpected coincidence.

example
معنی(example):

او به طور تصادفی در کافه با دوست قدیمی‌اش روبه‌رو شد.

مثال:

She coincidently bumped into her old friend at the cafe.

معنی(example):

او به طور تصادفی درست قبل از شروع باران رسید.

مثال:

He arrived precoincidently just before the rain started.

معنی فارسی کلمه precoincidently

: معنی precoincidently به فارسی

به طور تصادفی، به معنای رخ دادن یک رویداد به شکلی که به نظر می‌رسد کاملاً اتفاقی باشد.