معنی فارسی precompelling

B2

ناچارکننده، به معنای قانع‌کننده یا اجبار کننده در ارائه شواهد یا استدلال.

Causing someone to feel a strong obligation or necessity to act.

example
معنی(example):

شواهد ناچارکننده هیئت منصفه را قانع کرد.

مثال:

The precompelling evidence convinced the jury.

معنی(example):

استدلال‌های ناچارکننده‌اش باعث شد که سخت بتوان مخالف او بود.

مثال:

His precompelling arguments made it hard to disagree.

معنی فارسی کلمه precompelling

: معنی precompelling به فارسی

ناچارکننده، به معنای قانع‌کننده یا اجبار کننده در ارائه شواهد یا استدلال.