معنی فارسی preconfine

B1

پیش‌محصور کردن، محدود کردن یک فضا یا منطقه قبل از بروز حادثه یا اتفاقی.

To confine something in advance.

example
معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند که این ناحیه را به دلیل ایمنی پیش‌محصور کنند.

مثال:

They decided to preconfine the area for safety reasons.

معنی(example):

برای پیش‌محصور کردن حیوانات، موانع را راه‌اندازی کردند.

مثال:

To preconfine the animals, they set up barriers.

معنی فارسی کلمه preconfine

: معنی preconfine به فارسی

پیش‌محصور کردن، محدود کردن یک فضا یا منطقه قبل از بروز حادثه یا اتفاقی.