معنی فارسی precontact
B1دورهای که قبل از اولین تعامل یا ارتباط با یک فرهنگ یا جامعه دیگر اتفاق میافتد.
Referring to the time before contact or interaction with another culture or society.
- NOUN
example
معنی(example):
دوره پیشتماس برای فرهنگ خیلی مهم بود.
مثال:
The precontact period was significant for the culture.
معنی(example):
آنها جوامع پیشتماسی را برای درک توسعهی آنها مطالعه کردند.
مثال:
They studied precontact societies to understand their development.
معنی فارسی کلمه precontact
:
دورهای که قبل از اولین تعامل یا ارتباط با یک فرهنگ یا جامعه دیگر اتفاق میافتد.