معنی فارسی precontemporary
B1به دوره یا رویدادهایی اشاره دارد که قبل از دوره معاصر یا مدرن آمدهاند.
Existing or occurring before the contemporary period.
- OTHER
example
معنی(example):
کار این هنرمند پیش از دوران مدرن بود.
مثال:
The artist's work was precontemporary to the modern movement.
معنی(example):
ادبیات پیشمعاصر بینشهایی در مورد ارزشهای گذشته ارائه میدهد.
مثال:
Precontemporary literature offers insights into past values.
معنی فارسی کلمه precontemporary
:
به دوره یا رویدادهایی اشاره دارد که قبل از دوره معاصر یا مدرن آمدهاند.