معنی فارسی predined
B1از پیش تعیین شده، برنامهریزی یا توزیع شده طبق یک طرح خاص.
Specified or arranged in advance; predetermined.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جلسه برای روز چهارشنبه ساعت 10 صبح از قبل تعیین شده بود.
مثال:
The meeting was predined for Wednesday at 10 AM.
معنی(example):
آنها در طول پروژه از یک برنامه زمانبندی شده پیروی کردند.
مثال:
They followed a predined schedule throughout the project.
معنی فارسی کلمه predined
:
از پیش تعیین شده، برنامهریزی یا توزیع شده طبق یک طرح خاص.