معنی فارسی predisplaced

B1

جا‌به‌جا شده، به وضعیتی اشاره دارد که چیزی از موقعیت اصلی خود تغییر مکان داده است.

Moved from its original position or location.

example
معنی(example):

داده‌های جا‌به‌جا شده تحلیل آنها آسان‌تر است.

مثال:

The predisplaced data is easier to analyze.

معنی(example):

ما مجبور بودیم با عناصر جا‌به‌جا شده کار کنیم تا وضوح بیشتری داشته باشیم.

مثال:

We had to work with predisplaced elements for better clarity.

معنی فارسی کلمه predisplaced

: معنی predisplaced به فارسی

جا‌به‌جا شده، به وضعیتی اشاره دارد که چیزی از موقعیت اصلی خود تغییر مکان داده است.