معنی فارسی preintone
B1به طور غیرمستقیم تن یا شیوهای را برای بیان موضوعی تنظیم کردن
To suggest or hint at something in advance to prepare for its reception
- VERB
example
معنی(example):
گوينده تصمیم گرفت پیام خود را به طور غیرمستقیم پیشزمینهسازی کند تا مخاطب را جلب کند.
مثال:
The speaker decided to preintone his message to engage the audience.
معنی(example):
ایدههای خود را به طور غیرمستقیم پیش معرفی کنید تا مطمئن شوید که به خوبی طنینانداز میشوند.
مثال:
Preintone your ideas to make sure they resonate well.
معنی فارسی کلمه preintone
:
به طور غیرمستقیم تن یا شیوهای را برای بیان موضوعی تنظیم کردن