معنی فارسی preintimating
B1اشاره کردن به موضوعی قبل از بیان کامل آن به طور غیرمستقیم
Indicating or suggesting something in advance, often indirectly
- VERB
example
معنی(example):
او به همکارانش به طور غیرمستقیم شکهایش را درباره پروژه مطرح میکرد.
مثال:
He was preintimating his doubts about the project to his colleagues.
معنی(example):
او در حال اشاره غیرمستقیم به ایدههایش برای بهبود در جلسه بعدی است.
مثال:
She is preintimating her ideas for improvement at the next meeting.
معنی فارسی کلمه preintimating
:
اشاره کردن به موضوعی قبل از بیان کامل آن به طور غیرمستقیم