معنی فارسی premonarchical

B1

دوره‌ای که قبل از شکل‌گیری حکومت‌های سلطنتی وجود داشت.

Referring to the structure, culture, or events that occurred before the formation of a monarchy.

example
معنی(example):

تحقیقات درباره حکومت‌های پیش‌سلطنتی بینش‌هایی درباره تمدن‌های اولیه را نشان می‌دهد.

مثال:

Research on premonarchical governance reveals insights into early civilizations.

معنی(example):

رسم و رسوم پیش‌سلطنتی تاثیر زیادی بر سلطنت‌های بعدی داشت.

مثال:

The premonarchical traditions influenced later monarchies significantly.

معنی فارسی کلمه premonarchical

: معنی premonarchical به فارسی

دوره‌ای که قبل از شکل‌گیری حکومت‌های سلطنتی وجود داشت.