معنی فارسی premongolian

B1

ارتباط با دوره‌ای از تاریخ که قبل از ظهور امپراتوری مغول وجود داشته است.

Relating to the period or culture before the rise of the Mongolian Empire.

example
معنی(example):

جامعه پیش از مغولی قبل از امپراتوری مغول رونق داشت.

مثال:

The premongolian community thrived before the Mongol Empire.

معنی(example):

مطالعه تاریخ پیش از مغول میراث فرهنگی غنی را نشان می‌دهد.

مثال:

Studying premongolian history reveals rich cultural heritage.

معنی فارسی کلمه premongolian

: معنی premongolian به فارسی

ارتباط با دوره‌ای از تاریخ که قبل از ظهور امپراتوری مغول وجود داشته است.