معنی فارسی preobviate

B1

پیشگیری از وقوع مشکلی با اقدام پیشگیرانه.

To prevent or obviate a problem or situation from occurring.

example
معنی(example):

باید هر مشکلی را پیش از وقوع برطرف کنیم.

مثال:

We must preobviate any issues before they arise.

معنی(example):

برای پیشگیری از سردرگمی، دستورالعمل‌های خود را روشن کردم.

مثال:

To preobviate confusion, I clarified my instructions.

معنی فارسی کلمه preobviate

: معنی preobviate به فارسی

پیشگیری از وقوع مشکلی با اقدام پیشگیرانه.