معنی فارسی preobviating
B1پروسهای برای جلوگیری از مشکلات یا خطاها.
The act of preventing or averting potential problems or issues.
- VERB
example
معنی(example):
پیشگیری از خطاهای احتمالی در برنامهنویسی ضروری است.
مثال:
Preobviating potential errors is essential in programming.
معنی(example):
او با برنامهریزی دقیق، در حال پیشگیری از مشکلات بود.
مثال:
She was preobviating issues through careful planning.
معنی فارسی کلمه preobviating
:
پروسهای برای جلوگیری از مشکلات یا خطاها.