معنی فارسی preopposed
B1مخالف بودن نسبت به موضوعی قبل از اینکه به صورت رسمی مطرح شود
Having prior opposition to a proposal or idea.
- VERB
example
معنی(example):
او با ایده تغییر مدرسه مخالف بود.
مثال:
She was preopposed to the idea of changing schools.
معنی(example):
بسیاری با پروژه پیشنهادی مخالفت کرده بودند.
مثال:
Many were preopposed to the proposed project.
معنی فارسی کلمه preopposed
:
مخالف بودن نسبت به موضوعی قبل از اینکه به صورت رسمی مطرح شود