معنی فارسی preopposing

B1

مخالفت یا ایستادگی فعال نسبت به موضوعی قبل از تأیید یا اجرا

Actively opposing something before it is confirmed or put into action.

example
معنی(example):

آنها با تغییرات پیشنهادی مخالف هستند.

مثال:

They are preopposing the changes being suggested.

معنی(example):

مخالفت پیشین با این ایده‌ها ممکن است پیشرفت را به تأخیر بیندازد.

مثال:

Preopposing these ideas might delay progress.

معنی فارسی کلمه preopposing

: معنی preopposing به فارسی

مخالفت یا ایستادگی فعال نسبت به موضوعی قبل از تأیید یا اجرا