معنی فارسی preponderantly
B2به طور غالب، در درجهای بیشتر از بقیه، برتری در مقدار یا تأثیر.
To a greater extent; predominantly or mainly.
- ADVERB
example
معنی(example):
شواهد به طور غالب بیگناهی او را نشان میدهد.
مثال:
The evidence preponderantly suggests his innocence.
معنی(example):
دیدگاههای او به طور غالب مثبت در مورد پروژه است.
مثال:
Her views are preponderantly positive regarding the project.
معنی فارسی کلمه preponderantly
:
به طور غالب، در درجهای بیشتر از بقیه، برتری در مقدار یا تأثیر.