معنی فارسی preponderately
B2به طور غالب، در درجهای بیشتر از بقیه، نشاندهنده برتری یا تسلط.
In a manner that is predominant or mainly.
- ADVERB
example
معنی(example):
تیم در رقابت به طور غالب خوب عمل کرد.
مثال:
The team performed preponderately well in the competition.
معنی(example):
نظر او به طور غالب بر تصمیم نهایی تأثیر گذاشت.
مثال:
His opinion preponderately influenced the final decision.
معنی فارسی کلمه preponderately
:
به طور غالب، در درجهای بیشتر از بقیه، نشاندهنده برتری یا تسلط.