معنی فارسی prepromised
B1وعدهای که پیش از موعد به انجام رسیده است.
A promise that has been made beforehand.
- VERB
example
معنی(example):
آنها قبلاً وعده دادند که کالاها را قبل از موعد مقرر تحویل دهند.
مثال:
They prepromised to deliver the goods before the deadline.
معنی(example):
پولهای وعده داده شده قبلی به موفقیت پروژه کمک کرد.
مثال:
The prepromised funds helped secure the project’s success.
معنی فارسی کلمه prepromised
:
وعدهای که پیش از موعد به انجام رسیده است.