معنی فارسی presentively
B1به صورت حاضرکننده، به معنای توصیف یا ابراز چیزی که در حال حاضر وجود دارد یا در حال اتفاق افتادن است.
In a manner that emphasizes the present occurrence or state.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور حاضرکننده صحبت کرد و همه را در بحث شرکتدار کرد.
مثال:
He spoke presentively, making everyone feel involved in the discussion.
معنی(example):
او بهطور حاضرکننده، رویدادها را به گونهای توصیف کرد که گویی هماکنون در حال وقوع هستند.
مثال:
Presentively, she described the events as if they were happening right now.
معنی فارسی کلمه presentively
:
به صورت حاضرکننده، به معنای توصیف یا ابراز چیزی که در حال حاضر وجود دارد یا در حال اتفاق افتادن است.