معنی فارسی presignified
B2پیش معناشده، مفهومی که قبل از وقوع یا اجرا، معانی و نشانههای آن مشخص شده است.
Indicated or represented in advance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این اصطلاح قبل از وقوع رویداد پیش معنا شده بود.
مثال:
The term was presignified before the event took place.
معنی(example):
بسیاری از مفاهیم در ادبیات پیش معنا شدهاند.
مثال:
Many concepts are presignified in literature.
معنی فارسی کلمه presignified
:
پیش معناشده، مفهومی که قبل از وقوع یا اجرا، معانی و نشانههای آن مشخص شده است.