معنی فارسی presubdue

B2

قبل از اینکه چیزی ذهنی یا نزاعی تبدیل شود، آن را کنترل یا آرام کردن.

To subdue something in advance.

example
معنی(example):

مقامات ممکن است منطقه را پیشادب کنند تا ایمنی را تضمین کنند.

مثال:

The authorities might presubdue the area to ensure safety.

معنی(example):

برای پیشادب کردن تعارض احتمالی، آن‌ها یک جلسه برگزار کردند.

مثال:

To presubdue the potential conflict, they organized a meeting.

معنی فارسی کلمه presubdue

: معنی presubdue به فارسی

قبل از اینکه چیزی ذهنی یا نزاعی تبدیل شود، آن را کنترل یا آرام کردن.