معنی فارسی presubdued

B2

چیزی که پیش از آن کنترل شده یا آرام شده باشد.

Subdued in advance; kept under control or calm before an event.

example
معنی(example):

تنش‌های پیشادب شده امکان بحثی آرام را فراهم کرد.

مثال:

The presubdued tensions allowed for a peaceful discussion.

معنی(example):

جو پیشادب شده باعث شد همه احساس خوشامد کنند.

مثال:

The presubdued atmosphere made everyone feel welcome.

معنی فارسی کلمه presubdued

: معنی presubdued به فارسی

چیزی که پیش از آن کنترل شده یا آرام شده باشد.