معنی فارسی presuggestive

B2

پیشنهاددهنده؛ چیزی که به صورت غیرمستقیم ایده یا پیشنهادی می‌دهد.

Implying or hinting at something.

example
معنی(example):

مربی به بازیکنان مشاوره‌ای پیشنهاداتی داد.

مثال:

The coach gave suggestive advice to the players.

معنی(example):

تن صدای او نشانه‌ای از احساسات واقعی‌اش بود.

مثال:

Her tone was suggestive of her true feelings.

معنی فارسی کلمه presuggestive

: معنی presuggestive به فارسی

پیشنهاددهنده؛ چیزی که به صورت غیرمستقیم ایده یا پیشنهادی می‌دهد.