معنی فارسی preterconventional

C2

رویکردی که از الگوها یا سنت‌های معمول پیروی نمی‌کند.

Existing or occurring outside the conventional standards or norms.

example
معنی(example):

روش پیشاکنونی او در هنر بسیار دلپذیر بود.

مثال:

Her preterconventional approach to art was refreshing.

معنی(example):

او معمولاً هنجارهای پیشاکنونی را در طراحی‌هایش به چالش می‌کشید.

مثال:

He often challenged preterconventional norms in his designs.

معنی فارسی کلمه preterconventional

: معنی preterconventional به فارسی

رویکردی که از الگوها یا سنت‌های معمول پیروی نمی‌کند.