معنی فارسی preveniently
B2به شیوهای پیشگیرانه یا آمادهسازی شده برای جلوگیری از وقوع یک مشکل.
In a preventive manner; designed to prevent something.
- ADVERB
example
معنی(example):
سازمان به صورت پیشگیرانه کار میکند تا از بروز اختلافات آینده جلوگیری کند.
مثال:
The organization works preveniently to avoid future disputes.
معنی(example):
باید به طور پیشگیرانه درباره تأثیرات زیستمحیطی خود فکر کنیم.
مثال:
We need to think preveniently about our environmental impact.
معنی فارسی کلمه preveniently
:
به شیوهای پیشگیرانه یا آمادهسازی شده برای جلوگیری از وقوع یک مشکل.