معنی فارسی prevening

B1

جلوگیری، عمل یا فرایند جلوگیری از وقوع چیزی.

The act of stopping something from happening.

example
معنی(example):

پزشک با واکسیناسیون از گسترش بیماری جلوگیری می‌کند.

مثال:

The doctor is prevening the spread of the disease through vaccinations.

معنی(example):

جلوگیری از اشتباهات در یک پروژه می‌تواند زمان زیادی را صرفه‌جویی کند.

مثال:

Prevening mistakes in a project can save a lot of time.

معنی فارسی کلمه prevening

: معنی prevening به فارسی

جلوگیری، عمل یا فرایند جلوگیری از وقوع چیزی.