معنی فارسی preys
B2 /pɹeɪz/شکار کردن، به عمل زیان رساندن و کشتن یک موجود زنده به عنوان منبع غذا اشاره دارد.
To hunt and kill for food, typically referring to animals eating other animals.
- verb
verb
معنی(verb):
To act as a predator.
example
معنی(example):
شکارچی معمولاً بر روی پستانداران کوچک شکار میکند.
مثال:
The hawk often preys on small mammals.
معنی(example):
در طبیعت، شیرها بر روی آنتلوپها شکار میکنند.
مثال:
In the wild, lions prey on antelopes.
معنی فارسی کلمه preys
:
شکار کردن، به عمل زیان رساندن و کشتن یک موجود زنده به عنوان منبع غذا اشاره دارد.